این روزها بسیاری در تکاپوی فراهمکردن مقدمات پیادهروی اربعین هستند. اولین زیارت امام حسین (ع) برای هرکدام از کربلارفتهها تجربه خاص و سرشار از خاطرهای است. حامد طاهریفر ساکن محله کوشش است. او هم این روزها حال و هوای رفتن دارد و به یاد اولینباری که پیاده راهی کربلا شد، خاطرات آن روزهایش را مرور میکند.
سال ۱۳۹۴ بود که برای اولینبار به کربلا رفت. با شروع محرم و برپایی مجالس روضه، هر شب به هیئت میرفت و پای روضه آقا امامحسین (ع) مینشست. بسیاری از اطرافیان و همکارانش برای تاسوعا و عاشورا به کربلا رفته بودند. حتی برخی در سالهای گذشته به پیادهروی اربعین رفته و از حال و هوای این پیادهروی برایش گفته بودند. او آرزو میکرد این سفر نصیبش شود.
طاهریفر میگوید: در یکی از همان شبهایی که برای عزاداری به هیئت رفته بودم، یکی از دوستانم گفت «اگر کربلا میخواهی، از حضرت فاطمه (س) بخواه. برای اینکه زیارت پسرش شامل حالت شود، باید مورد عنایت حضرت زهرا (س) قرار بگیری تا پای جواز رفتنت را امضا کند.»
او پیشنهاد کرد که در مجالس امامحسین (ع) دم در مجلس بایستم و کفش عزاداران را تحویل بگیرم. از شبهای بعد کارم همین شد.
طاهریفر ادامه میدهد: به اربعین نزدیک شده بودیم و حسابی دلم هوای زیارت داشت. یک شب در راه برگشت از هیئت، یکی از دوستانم به نام مرحوم مجتبی قادری بدون اینکه از نیتم خبر داشته باشد، گفت «دوست داری به پیادهروی اربعین بروی؟» گفتم «دوست دارم، اما پاسپورت ندارم.» گفت «جورکردنش با من. تو برو مقدمات رفتنت را آماده کن.»
در ضمن صحبتمان یکی از جوانانی که با ما همراه بود، با حسرت گفت «خوش به حالت که میخواهی بروی. نمیدانم چرا قسمت من نمیشود.»
دوسهروز بعد با این ساکن محله کوشش تماس گرفته میشود؛ «دوستم پشت خط بود و گفت گذرنامهام آماده شده و برای ساعت ۹ شب بلیت برایم به مقصد کرمانشاه گرفته است. ازآنجا هم با اتوبوس بهسمت عراق میروم. نفهمیدم چطور چمدانم را بستم و عازم سفر شدم.»
او میگوید: حال و هوای پیادهروی را نمیتوانم درقالب کلمهها بیان کنم؛ همینقدر بگویم که شاید هر فردی به این سفر نرفته، آرزو کند یک بار قسمتش بشود و به آنجا برود، اما کسی که به این زیارت رفته، هزارویک بار دیگر هم آرزوی رفتن به این پیادهروی معنوی را دارد. آن لحظهای را که گلدستههای حرمها را دیدم، فراموش نمیکنم. چه زیارت دلنشینی بود.
تعریف میکند که در زمان برگشت، بلیت پیدا نمیکرده و رو به حرم امامحسین (ع) ایستاده و گفته است: «آقاجان! به دعوت مادرت آمدم؛ خودت عنایتی کن.»
ادامه میدهد: به یکی از دفاتر فروش بلیت در نزدیکی حرم رفتیم. فروشنده که متوجه شد اهل مشهد هستم، به خاطر ارادتی که به امامرضا (ع) داشت، بلیت نیمبهایی برایمان پیدا کرد و به همان راحتی که آمده بودیم، برگشتیم.
* این گزارش سهشنبه ۳۰ مردادماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۷۸ شهرآرامحله منطقه ۷ و ۸ چاپ شده است.